28 اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری

حکیم ابوالفتح(و به قولی ابوحفص) عمربن ابراهیم الخیامی(خیام نیشابوری) از جمله حکما، ریاضی دانان، شاعران و منجمان بزرگ ایران در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است.

از زندگی و سال تولد و وفات وی اطلاع دقیقی در دست نیست.

قدیمی ترین مأخذی که در آن از خیام نامی برده شده، کتاب"چهار مقاله"نظامی عروضی است.

آرامگاه‌ خیام

گویند خیام در کودکی با خواجه نظام الملک و حسن صباح هم شاگرد بوده است و برخی می گویند بشارت فرهیختگی وی در همان اوان کودکی به پدر رسیده بود.

از جمله آثار وی می توان به "رساله ای در جبر ومقابله" " رساله ای فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس" و "مختصری در طبیعات"، "رساله ای در وجود" و "رساله ای در کون و تکلیف" اشاره نمود.

همچنین در بعضی از تذکره ها کتاب "نوروزنامه" را به وی نسبت می دهند.

از خیام چند شعر عربی و تعدادی رباعی فارسی باقی مانده است.

وی همچنین در زمینه ی نجوم نیز تحقیق کرده و شعر فراوان گفته است تا آنجا که وی را شاعرترین ستاره شناس( و یا ستاره شناس ترین شاعر!!) یاد کرده اند.

مضمون عمده غالب رباعیات خیام شکّ و حیرت، توجه به مرگ و فنا و تذکار و ضرورت اغتنام عمر است.

چند نمونه از اشعار خیام در رباعیات ایشان را می بینیم:

 

دی کوزه گری دیدم اندر بازار/ بر پاره گِلی لگد همی زد بسیار

وآن گِل بزبان حال با او می گفت/ من همچو تو بوده ام مرا نیکو دار

 

گر بر فلکم دست بُدی چون یزدان/ برداشتمی من این فلک را زِمیان

از نو فلکی دگر چنان ساختمی/ کآزاده بکام دل رسیدی آسان

 

این چرخ فلک که ما در او حیرانیم/ فانوس خیال از او مثالی داریم

خورشید چراغدان و عالم فانوس/ ما چون صُوَریم کاندر او حیرانیم

 

ای چرخ فلک خرابی از کینه ی توست/ بیدادگری شیوه ی دیرینه ی توست

ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند/ بس گوهر قیمتی که در سینه ی توست

 

این یک و دو سه روزه نوبت عمر گذشت/ چون آب بجویبار و چون باد بدشت

هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت/ روزی که نیامده است و روزیکه گذشت

 

چون نیست زهرچه هست جز باد بدست/ چون هست بهرچه هست نقصان و شکست

انگار که هر چه هست در عالم نیست/ پندار که هر چه نیست در عالم هست

 

گاویست در آسمان و نامش پروین/ یک گاو دگر نهفته در زیر زمین

چشم خردت باز کن  از روی یقین/ زیر و زبر دو گاو، مشتی خر بین

 

یکچند بکودکی به استاد شدیم/ یکچند به استادی خود شاد شدیم

پایانِ سخن شنو که ما  را چه رسید/ از خاک در آمدیم و بر باد شدیم

 

 منابع:

زندگینامه شاعران بزرگ ایران/انتشارات بهاباد

رباعیات حکیم خیام نیشابوری/موسسه طوبی

www.aruna.ir

www.abogel.com

انتظار...

انتظار....

 

دليل انتظار، نياز فطري انسان به کسب آنچه است که در  بدست آوردن آن عطش دارد و آن نياز را در سرشت خود مي بيند.

اصولاَ انسان زماني که هدف خود را دور از دسترس ببيند به کلمه ي انتظار پناه مي برد.

نقطه ي نياز؛ ساحل آرامش؛ جايي که انسان يا به عدم فکر مي کند يا به وصال.

همه از انتظار دلگير مي شوند. ذات انسان صبوري و سجودي نمي داند.

انتظار را از نظر بدان.

هر چه انتظار بيشتر داري بيشتر در نظر خواهي بود؛ در نظر صاحب انتظار.

همه انسانها به نوعي منتظرند.

انتظار حلقه اي از حلقه هاي گم شده ي نيهليست است.

 

"دو نفري که منتظرند را مي شناسي؟!دو نفري که 1400 سال است که منتظرند؟!

1-صاحب الزمان

2-انسانيت"

حضرت، منتظرِ نظرِ خداوند بر منتظرانِ منظرِ خود است.

و انسانيت، منتظرِ نظرِ منظرِ خداوند"

 

 

 

انتظار...

کلمه ای زیبا و در عین حال دردناک.

دکتر شريعتي مي گويد:

"در دور دست تو را منتظرند،

گرفتار و چشم به راه که : ((فرياد رسي مي آيد))

و به صداي هر پايي سر از گريبان تنهايي غمگينش بر مي دارد که: ((کسي مي آيد))"

 

 "از بالاي سرم، سرپوش آسمان را برداشته اند و فضاي بي کرانه ي نيستي نمودار شده است.

و من خود را همچون سايه ي موهومي مي يابم که در صحرا افتاده است.

و چون روح آواره ي کوير که بي قرار و خشمگين، خاک بر افلاک مي فشاند. و در اندام تک درختانِ خشک و نوميد مي پيچد و گمشده اش را مي جويد و نمي يابد.

ذات خويش را مي جويم  و نمي يابم.

من سايه ي  اويم، او کجاست؟

در اعماق زمين؟ در آغوش کوه ها؟

در قلب درياها؟

در پس ابرها؟

در آن سوي افق ها؟

کجا؟!!" 

 

تا کجا صبر باید بلکه باز نور آید؟!

تا کدامین جمعه منتظریم؟!

تا کدامین غروب آرزوی طلوع داریم؟!

تا کِی ثمره ی درخت انتظارمان بی ثمری است؟!

 

ناله های انتظارم سکوت شبهای تار تنهایی را می شکند. ...  ادامه ی شعر

 

((نقل از: شاعر))

 

 

اما چند بيتي نیز از حضرت مولانا ببينيم:

 

"تو مرا جان وجهاني چه کنم جان و جهان را

تو مرا گنج رواني چه کنم سود و زيان را

نفي يار شرابم نفي يار کبابم

چو درين دور خرابم چه کنم دور زمان را

جهت گوهر فايق بتک بحر حقايق

چو بسر بايد رفتن چه کنم پاي دوان را

زشعاع مه تابان زِ خم طره ي پيچان

دل من شد سبک اي جان، بده آن رطل گران را"

موفقيت و کاميابی

 

تا موفقیت....راهی که توان رفتنش را همه دارند.

 

انسان ها نسبت به مشکلات، واکنش های مختلف نشان می دهند. علت، آن است که ظرفیت، تجربه و قوه ی تحمل افراد با یکدیگر تفاوت دارد.

 

به طور کلی عواملی که موجب موفقیت یک فرد می شود عبارتند از:

 

1-ايمان به هدف:

 

اولین مرحله آن است که فرد هدفی داشته باشد و مقصدش را بشناسد، آنگاه برای نیل به آن هدف، اطمینان کامل داشته باشد.

 

 برای آن هدف، از مشکلات راه بگذرد به علاوه بر این، شناسایی هدف، به انسان آرامش خاطری عطا می کند که در سایه ی آن می تواند توانایی خود را برای مبارزه با سختی ها افزایش دهد.

 

ایمان به هدف، و در  همین راستا ایمان به پیروزی از اصول اولیه رسیدن به خواسته است.

 

2-عشق و علاقه:

 

نتیجه وجود علاقه و عشق به رسیدن به هدف، ایجاد ((نیروی خستگی ناپذیر)) است.

 

انسانی که با عشق به هدف، راهی را می پیماید، در واقع تلخی ها را به شیرینی تبدیل کرده است.

 

برای این فرد، لذتی برتر از پیمودن مسیر موفقیت وجود ندارد.

 

برای وی مهترین دغدغه طی کردن مسیری است که او را به هدف می رساند.

 

3-اراده ی محکم:

 

ارداه نیروی باطنی است که ما را از تسلیم شدن در برابر مشکلات باز می دارد.

 

اراده از جمله خصایصی است که انسان را از حیوان تمیز می دهد.

 

اراده به انسان کمک می کند تا سرنوشت را در اختیار خود گرفته و آن را به طور مطلوب و شایسته رقم بزند.

 

اراده امید را بوجود می آورد و یاس و احساس شکست را نابود می کند.

 

4-اعتماد به نفس:

 

اعتماد به نفس ثروتی است که هر کس آن را برای خود حفظ کند دیگر چه چیزی کم دارد؟ و هر کس آن را از دست دهد دیگر چه چیزی برایش باقی می ماند؟))

((امام علی (ع)))

 

انسان باید خود را قبول داشته باشد تا در برابر موانع بتواند با تصمیم گیری درست بر مشکلات فایق آید.

 

چند توصيه:

 

به خدا توکل کنید

 

قلب خود را از نفرت رها سازید

 

روحتان را از نگرانیها آزاد کنید

 

ساده زنده کنید

 

بیشتر ببخشید

 

و کمتر انتظار داشته باشید.

 

 

منبع: نشریه ی قلم؛

با اندکی تصحیح و تلخیص